خواهر کوچولوی جدید
سلام دختر قشنگم مدت هاست که نتونستم بیام و برات چند خطی بنویسم خودت بهتر میدونی مامان چقدر دوستداره و چرا نتونستم بیام اول از همه کمر درد و پا درد شدیدی که داشتم که مجبور شدم یکماه مطلق بخوابم و تو غصه دار شدی که مامان نمیتونه بشینه و راه بره,ولی تو کمکم کردی و زود خوب شدم بعد از اون اتفاق جالبتری افتاد و متوجه شدیم که زینب کوچولوی من داره خواهر دار میشه هم من,هم بابا و بیشتر از همه شما شوکه شدی,ولی همگی بخاطر عضو جدیدمون خوشحالیم و دستامونو مثل تو بالا میبریم و میگیم اللهی شکرت این مدت دختر خیلی گلی بودی,٣ ماه دیگه خواهر کوچولو رو میبینی و شما دوتا دختر گل میشید تنها بهونه های زندگی من + بابایی حالا هم چند...
نویسنده :
مامان زینب کوچولو
15:45