زینبزینب، تا این لحظه: 12 سال و 7 روز سن داره

بهونه زندگی

خواهر کوچولوی جدید

سلام دختر قشنگم  مدت هاست که نتونستم بیام و برات چند خطی بنویسم خودت بهتر میدونی مامان چقدر دوستداره و چرا نتونستم بیام اول از همه کمر درد و پا درد شدیدی که داشتم که مجبور شدم یکماه مطلق بخوابم و تو غصه دار شدی که مامان نمیتونه بشینه و راه بره,ولی تو کمکم کردی و زود خوب شدم بعد از اون اتفاق جالبتری افتاد و متوجه شدیم که زینب کوچولوی من داره خواهر دار میشه هم من,هم بابا و بیشتر از همه شما شوکه شدی,ولی همگی بخاطر عضو جدیدمون خوشحالیم و دستامونو مثل تو بالا میبریم و میگیم اللهی شکرت این مدت دختر خیلی گلی بودی,٣ ماه دیگه خواهر کوچولو رو میبینی و شما دوتا دختر گل میشید تنها بهونه های زندگی من + بابایی   حالا هم چند...
3 آبان 1393

بدون عنوان

سلام دختر عزیزم من اومدم بعـــــــــــــد از یه مدت طووووولانی با یه عاااالمه خبـــــــــــــــر زینب عزیزم این مدت اتفاقات زیادی افتاده که چه غمگین چه خوشحال بازم وجود تو و شیرین کاری های تو دلگرمم میکرد. مامانجان من و دختر عموی عزیزم به رحمت خدا رفتن و با رفتنشون غم بزرگی رو به دل ما گذاشتن اما در همین روز ها بود که تو از جات بلند شدی و بعد از 1 سال و 10 ماه راه افتادی و دل مامان رو شاد کردی راه افتادنت همراه با رفتن مامانجان بود و به حرف افتادنت با رفتن دختر عموی عزیزم بود و تو به من نشون دادی اصلا نمیخوای ناراحتی رو به من ببینی ... برام شیرین زبونی می کنی میگی "مامانم" و من عـــــــــــــــــــــــشق میکنم یاد...
24 ارديبهشت 1393

هندوانه خوردن زینب خانوووم

دختر عزیزم سلام .... امروز اومدم با یه گزارش تصویری از هندوانه خوردن شما  اینقدر هندوانه دوست داری که هر چی میدم سیر نمیشی .... حالا بریم سراغ عکساااااااااااا     خدا وکیلی لباستوببین.....من چند تا لباس در روز ازت عوض کنم خوووبه !؟   من از همگی عذر میخواااام این دختر ما دوست داره همه چیو با دست بخوره! تا حالا شنیدین طرف از حول حلیم افتاد توی دیگ....این وصف دختر ماست! خدا وکیلی ما از این کارا جلوی شما تا حالا نکردیم.... از کجا یاد گرفتی نمیدونم! یکی از خصوصیات دخترم اینه که در آنه واحد چند کارو میخواد با هم انجام بده.... تصمیم داری کانال تلویزیون عوض کنی ...برنامشو دوست نداشتی! ...
15 آذر 1392

سفر شمال و شیرین کاری های دخترم

سلام دختر قشنگم . میدونی که من هر چند وقت یکبار میام و اومدنام یکم با فاصله میشه. عزیز مادر ، الانم اومدم تا چند تا از عکسهای سفر شمال رو بزارم که با عمه ها و عمو و مادر و باباجان رفتیم. اما قبلش باید چند تا موضوعه مطرح کنم: - اولش اینکه تازگی ها 2 تا دندون دیگه غیر از 4 تا دندون جلویی در آوردی. - میتونی کنار میز بایستی و دورش راه بری و همینطور وقتی دستتو میگیرم تاتی نباتی کنی !   مبارکت بااااشه عزیزکم - خیلی بامزه شدی و به همون زبون اَبَ ای تمام  منظورتو میرسونی . - با دستات اینقدر قشنگ بهم بغل کردن رو نشون میدی که دلم واست ضعف میره و دلم میخواد هی و هی تکرار کنی . - غذا خوردنت که زبان زده همه اس ... خ...
28 مهر 1392

چند عکس با مزه

سلام دوستان  من اومدم با چند عکس با مزه از دختر گلم....   عکس های دخترمو در ادامه مطلب ببینید!       اسب سواری هم عاااالمی داره دالی موووووشه !   زینب خانوم وقتی تلاش میکنه شلوارشو خودش بپوشه   عافیت باشه خااااانووووم   با تمام وجودت هندوانه میخوری    واااای به وقتی خودت بخوای غذا بخوری...اونم ماکارانی   کالسکه خریدیم توش بشینی نه اینکه ....   التمااااااس دعا عزیــــــــــــــــزم ...
29 مرداد 1392

الهـــــــی شــــکر

دختر قشنگ مامان، حالا که داری روز های پر از اتفاق رو پشت سر میزاری  تمام نگاه های من دنبال توست و لحظه لحظه عمر قشنگ و پاکت برای من مقدس و با ارزشه. زینب مامان، این چند مدت پرمخاطره یاد گرفتم شاکر نعمت های داده و نداده خدای مهربون باشم . پس تو هم اون دست کوچیک و پر سخاوتتو رو به آسمون بلند کن و بگو :                                                               الهـــــــی شــــکر     زینـــــبـــــم منو هم دعــــا کن دختــــر عزیــــزم ...
15 مرداد 1392

شیطونی های دخترم

دختر عزیزم تازگی ها خیلی بلا شدی ، هنوز راه نیافتادی اما همه میگن وای به حال مامانش وقتـــــــــــــــــــــــــی راه بیافتی! اینم چند نمونه از کار های شیرین تو که برای مامان نه تنها شیطونی نیست بلکه قشنگ ترین صحنه های زندگیم هست.   بهترین لحظه های عمر من با بودن تو ساخته میشه عسلم .....   وقتی می خوای از توی لیوان آب خودت اب بخوری نتیجه اش این میشه !   بقیه در ادامه مطلب خوشتیپ الدوله    مگه میشه آدم مامانش و دایی و عمه اش مهندس کامپیوتر باشن و علاقه ای به کامپیوتر نداشته باشه!؟!؟!     خسته نباشی زینب خانوووووووووووووووووم      دوست دارم عزیـــ...
18 تير 1392

چند تا عکس با مزه !

  ماهاراجای بابایی     زینب کوچولو.....اگه پســـر می شد!   عــــاشق کباب چنجه   عزادار حسین(ع)   میـــــــــــــــــــــــــــــمیـــــــــــــــــــــــــــــرم برات عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــزکم     ...
24 خرداد 1392

من و دخترم

سلام مامانی این چند هفته من بودم و خودت....2 تایی با هم. بابا هم درس داشتن و هم درگیر مسائل انتخاباتی اینه که من و تو سعی کردیم روزای خوبی رو با هم بگذرونیم و تو مثل همیشه دختر خوبی بودی و نکذاشتی مامان اذیت بشه. البته فکر می کنم بخاطر دندون در آوردنت یکم بد غذا شدی و بهونه مامانو میگیری. فقط دوست داری پیشت بشینم و تکوووووون نخورم. اگه از جام بلند بشم میدونی چی میگی ؟ اَبَ (البته از نوع اعتراضی) دیگه این کلمه تو جهانی شده و همه چیو بر این وزن می گی .... به قول باباجون هر اَبَ یی که میگی یه معنی مخصوص به خودش داره!!!     راســــــــــــــــــــتی یکی ازدندونات در اومده عزیزم....  ...
24 خرداد 1392